چند چیستان با جواب
1- آن چیست که یکی است و همیشه با تو
است؟
2 - عجایب جنگل بی پایه دیدم، عجایب چادر بی سایه دیدم،
بدیدم صنعت پروردگارم، دوتا سوداگر بی مایه دیدم.
3- عجایب صنعتی دیدم در این دشت، درخت پرگلی بی سایه میگشت؟
4- آن چیست که از میان آب می گذرد، ولی خیس نمی شود؟
5- آن چیست
که نمیتوانید ببینیدش، یا بچشیدش، یا با دستتان لمسش بکنید، ولی برای همه تان لازم
است و همه جا هست؟
6 - آن جسم عجب چیست که بر چرخ پدید است
گه پرده ماه است و گهی حاجب شید است؟
7- نه دست دارد، نه پا دارد، از همه جا خبر دارد!
8- آن چیست که تا آسمان نگرید، اشکش روان نمی شود؟
9- آن چیست
که نه دست دارد و نه پا، در همه جای زمین است و نمی رود به هیچ جا؟
10- آن چیست
که نه دست دارد، نه پا، نه استخوان دارد، نه گوشت، ولی همیشه راه میرود و و هیچ وقت
هم خسته نمی شود؟
11- آن چیست که خودش آب، دُشمنش آب؟
12- آن کدام دوبرادرند که
در زیر یک کوه زندگی میکنند،و هیچ وقت خانه یکدیگر را نمی بینند؟
13- آن کدام شب تاریک است که در میان روز دیده میشود؟
14- این سر کوه، اَرّه اَرّه آن سر کوه، اَرّه اَرّه میان کوه،
گوشت بره!
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
پاسخها
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
1- خدا
2- آسمان و خورشید و ماه
3- آسمان پرستاره
4- نور
5- هوا
6- ابر
7- باد
8- باران
9- خاک
10- آب جوی و رود
11- یخ
12- چشمها
13- سیاهی چشم
14- دندانها و زبان
منبع: پایگاه فرهنگی تفریحی ایران ناز
50 تا چیستان جالب با جواب
1-آن چیست که بی زبان سخن می گوید بی
پرده ز کار این و آن می گوید با آن که در او نیست نه دندان و نه لب بی هدف ره می
برد با قلب خون
2- چیست آن ، کز چشمه ای آید برون می شود از سنگ سختی سر نگون
مدتی بر دشت خشکی چون برفت بیرون و درون شهر جایی دارد
3- آن چیست که ارغوان
قبایی دارد مانند دم موش پایی دارد. گرد است و مدور است و تاجش بر سر صد پاره تنش ،
ولی ز یک پایه نگون 4- آن چیست که روز می نماید شبگون همچون دل عاشقان فرو ریزد خون
چون دست به او نهی ز اندازه فزون اندر وسطش کشتی قیر اندوده
5- جامی است در او
آب خوش و آسوده بر جای نشسته و جهان پیموده کشتی بانی در آن به رنگ دوده خود جامه
همی بافد و او باشد عریان
6-آن چیست که خودریسد و خود بافد جامه پوست در پوست
گرد یکدیگر
7- چیست آن گرد گنبد بی در رخش از آب دیده گردد تر هر که بگشاید این
معما را گاهی حلال و طیب ، گاهی حرام مطلق
8- آن چیست گرد و کوچک ، آویز و معلق
گرد است و دراز و در ندارد
9-آن چیست که پا و سر ندارد جز نام دو جانور ندارد
اندر شکمش ستارگانند اندام ظریف چون صنوبر دارد
10-آن چیست قبای زرد در بر دارد
تلخ است ولی طعمی چو شکر دارد زرد است و معطر آید به مشام با هزاران سوار می
گردید
11- چیست آن پادشاه هفت اقلیم آمد و فوج شاه در پیچید ناگهان یک سوار زرد
نقاب چار پاست ، نه که گاو است
12- سخت است , نه که سنگ بیابان گرد است ، نه که
مرد است تخم ریز است ، نه که مرغ است کلید آهنین قفلش گشاید
13- کدام است گنبدی
که در ندارد ز هر بچه دو صد مادر بزاید هزاران بچه دارد در شکم بیش که ندارد به
آشیانه قرار
14- چیست آن مرغ آتشین منقار و قنا عذاب النار ؟ شب و روز اندر آب
می گوید سرخ و سبز و سپید پوشیده
15- چیست آن لعبت پسندیده با دو صد احترام
خوابیده ؟ در میان دو کاسه چوبین رخت سیه و سبز کلاهی دارد
16- آن چیست که در
برگ پناهی دارد من در عجبم کاین چه گناهی دارد؟ پوستش بکنند و سینه اش چاک کنند گر
آب تنی کنی، تنش آب شود
17- آن چیست که در سه و قت کمیاب شود گر سرد شود ، زندگی
از سر گیرد؟ گر گرم شود گریه کند تا میرد از خمی هر دو سر به هم دارد
18- این چه
باشد که پشت خم دارد صد منی را به پشت بر دارد ؟ وزن او نیست خود به صد مثقال
پرنیان پیکر و آهن دل و فولاد پر است ؟ 19-آن چه مرغیست تا اوج هوا رهسپراست
کاندرین صحرا بدیدم یک عجایب جانور
20-یک معما از تو پرسم ای حکیم پر هنر پای او
مانند اره ، شیر سینه، اسب سر مور چشم ومار دم کرکس پرو عقرب شکم نیم پر شد پر تهی
، یعنی چه چیز ؟
21- یک معما با تو دارم، ای حکیم با تمیز مرغ آتشخوارم و آتش پر
و بال من است
22-بلبل این باغم واین باغ بستان من است هر که حل کرد این معما
پیرو استاد من است استخوانم نقره و اندر شکم دارم طلا که آتش در میان آب می
گشت
23- عجایب صنعتی دیدم در این دشت دو اسم زنده دارد از دو حیوان
24- عجایب
لعبتی زرد است و بی جان رعنا پسران شوخ و دلکش دارد
25- شیراز پری رخان مهوش
دارد بنگر که دلم از تو چه خواهش دارد از هر سر مصرعی حروفی بردار نه در دارد نه
دیوار و حصاری
26- عجایب گنبد والا تباری درونش هست لشکر بیشماری بنازم قدرت
پروردگاری پریرویان به بستان تازه دیدم
27- عجایب صنعت نادیده دیدم به یک محمل
دو صد دردانه دیدم! چو دست بردم گل از باغش بچینم همه چادر سفید سینه بلوری
28-
از آن بالا میاد یک دسته حوری چون به سن سی رسد بچه شود!
29- دختری چارده ساله
بالغ شود پرش سیب و گلابی
30-دستمال آبی آبی چشمه آبش را ببین شط فراتش را
ببین
31- گنبد سرخ چمنی ،توش گل سرخ یمنی لب تا لب آن میان زنجیر است
32- در
خانه ما درخت انجیر است آبش بخورم که گوئیا چون شیر است! خنجر بکشم میانه را پاره
کنم اهل حقه تمام سر بسته
33- حقه ای دیده ایم در بسته صاف و رنگین به یکدیگر
بسته! همه یاقوت رنگ و لعل صفت داس ظفرم چو کشت دولت دروند
34-من خود کج و
راستان زمن راست روند از هر طرفی زمزمه زه شنوند! پشت از پی خدمت چه کنم خم که و مه
زنده نبود تا نکنی زاتش بریان
35- چیزی چه بود مرده به یک کنج نهاده سرش تا نبری
نگوید خبر ؟
36-چه چیز است ، مرغی است بی بال و پر صد پاره تنش بود ولی به یک
پای نگون
37- آن چیست که روز می نماید شبگون همچون عاشق زچشم او ریزد خون؟ چون
ناز کنی تنش ز اندازه فزون به شباهت نظیر یکدگر است 38- آن چه باشد که زرد مثل زر
است معدنش در میان دشت و در است ؟ قیمت آن بسی گران نبود پای او غرق در دل خاک
است
39- آن چه باشد که سر بر افلاک است گوشت شیرین و استخوان چاک است ؟ رنگ او
سرخ و زرد و گاه سیاه اندر صف مردان خدا جا دارد 40- آن چیست که جا به کوه و صحرا
دارد سیصد سر و ده شکم دو صد پا دارد از هیبت او جمله بلرزد عالم مشاطه زلف دلبران
است
41- آن چیست که پیک عاشقان است رقص چمن از نوای آن است ؟ خندیدن گل ز بوسه
اوست روز و شب گردد و قدم نزند
42- چیست گردنده یی که دم نزند برف بارد و لیک دم
نزند ؟ نعره او به سان شیر بود اهل حقه ، تمام سر بسته
43- حقه ای دیده ایم در
بسته صاف و رنگین به یکدیگر بسته! همه یاقوت رنگ و لعل صفت وز آتش سرخش تاج و افسر
دارد
44- این چیست که تاج نقره بر سر دارد بر گردنش از هر طرفی زنجیر است ؟ نا
کرده گناه روی او چون قیر است جفتند ولی زهم جدایند 45- یک جفت کبوترند ابلق از
کالبدشان برون نیایند پرواز کنند گرد عالم برسر هر شاخ او سه دختر افسونگر
است
46- اژدری دیدم که او چارشاخ اندر سراست هر پسر را بیس و چار فرزند دیگر
درخور است برسر هردختری بنشسته باشد سی پسر اندر کف مهوشان موزون گردد
47- آن
چیست کز او حسن بت افزون گردد چون آب بدو رسد همه خون گردد سبز است تنش تا نرسد آب
بدو کهربا پیکر و آدم دم و فولاد سر است؟
48-آن چیست که برسینه خصمش گذرست بار
دوم که زاد جان آورد!
49- بار اول که زاد بی جان بود در یک گلاب پاش دو رنگ گلاب
چیست ؟
50- دارم سوال خواجه بفرما جواب چیست آتش بدو رسیدن و بستن ، جواب چیست؟
سرمای زمهریر که یخ بست او نبست
جواب در ادامه پست
ادامه مطلب ...